احساسِ ابرازات
یادته بهتون گفتم یه زخمی دارمکه بهش وابسته شدم ؟ راستش اینقدر که موند رو دست راستم ، دیگه فکرنکنمنیازی باشه که خودم بازشکنم . چند وقتیه که چرککرده ، و مدام در حال خونریزیه و شدیدا هم درد میکنه . دارمبه این فکر می کنم شاید از اول باید بهش بی توجهی می کردم تا خودش خوب بشه ، اما دیگه کار از کارگذشته . هر سری که بازش میکردم ، می دونستم که دردش هرچقدر هم که زیاد باشه ، موقتیه و بالاخره بعد چند روز تحمل کردن قابل تحمل میشه . اما الان که دیگه مدام درد می کنه . دردی که واقعا کلافمکرده . این که نمی دونمکی قراره دوباره خوب بشه ، یا اینکه با این وضع عفونت اصلا قرار هست خوب بشه یا نه ، تحمل دردشرو غیرممکن می کنه . دارمبه اینفکر میکنم شاید واقعا تنها راهش اینه دستم رو کلا قطع کنم . البته از اونجایی که راست دست هستم خیلی واسم سخت خواهد بود که با دست چپم این کارو بکنم. احتمالا خیلی کج و کهله و ناجور میشه ، و از اونجایی که دیگه کل دست راستم درد می کنه قطع کردنش خیلی دردناک تر میشه . البته از اوجایی که این مدت خون زیادی ازم رفته ، شایدم نتونم خون ریزی رو دووم بیارم و کارم تموم بشه . اما فکر نکنم زیاد مرگ دردناکی باشه . احتمالا کم کم چشمام سیاهی میره و بدنم بی حس میشه . بعد آروم دراز می کشم رو زمین و در حالی که سرم داره گیج میره آروم آروم چشمامو می بندم . و به این فکر می کنم اشتباه از خودم بود ، یا جفای روزگار بود ؟
هر چند روز یه بار این موقع ها از شب ، معمولا یه حالتی بهم دست می ده که اسمشو گذاشتم پریود احساسی . به این صورت کههمه ی افکارپریشون بهم حمله می کنن . و البته منم جلوشون هیچ مقاومتی نشون نمیدم .منم هیچ مقاومتی نشون نمی دم و خیلی راحت خودمو درگیرشون می کنم. همه ی شکست هایی که تاحالا خوردم یادم میاد و خودمو از بازنده ترین های دنیا می بینم . حتیگاهی اوقات تا بغضکردن همپیش میرم . میرم تو گوگل دنبال جملاتی قصاری که مناسب حالمم می گردم ، جملات آدم هایی که اوناهممثل من خودشون رو مفلوک می دیدند. بعضی موقع ها هم میرم تویوتیوب و دنبال try not to cry challenge میگردم. یادمه یه بار داشتم یه بازی پروفشنال دوتا۲* نگاه می کردم که گزارشگر بازی گفت اگه احساس کنی جدا از آیتم هایی که داری به یه آیتم دیگه نیاز داری تا بتونی کاریکنی ، اونموقعست که می فهمی تیم حریف از شما جلو تره . و اما اگهاحساس کنی که به دوتا آیتم نیاز داری که بتونی کاری کنی ، اون موقعست که دیگه باید بدونی بازی رو باختی ! راستیتش وقتی به خودم نگاه می کنم تو خیلی چیزا دوتا آیتم عقبم . در واقع اگه شرایط موجود همه گی درست پیش برن و همه چی به طور معجزه آسایی خوب پیش بره ، بازم کافی نیست :))
یادتونه بهتونگفتم بلد نیستم بنویسم ؟ الاندارممیفهمم . اینکه بلد نیستمداستان ، شعر ، یه متن قشنگ یا اینجور چیزایی بنویسم اما می تونم بدون تفکر قبلی شروع به نوشتنکنم و دست پا شکسته احساساتمو بنویسم . ترمپیش استاد ادبیاتمون مارو مجبورکرد که یه شعر بنویسیم . چند تا کلمه داد و گفتیه شعری بنویسناینکلمه ها توش باشن .ماهم به هر بدبختی یود نوشتیم و جلسه بعد واسش بردیم و دونه دونه شعر هارو مای تخته نوشتیم و بلند خوندیم . با داغون بودن شعر ها کاری ندارم ، چیزی که می خوامبگم اینه که یادمه اون روز استاد بهمونگفت بچه ها فکرنکنین این شعر هایی که نوشتین یهمشت چرت و پرته ، بلکه این شعرها می تونن نشون دهنده ی تفکرات ، احساسات و حتی ناخوآگاه شما باشم واگهازمن می شنوید شعراتو واسه خودتون نگه دارید و در آینه دوباره واسه خودتون بخونیدشون .خب الان منم دارمهمین کار رو می کنم ، احساساتمو می نویسم .و این حس خوبی میده بهم . بهتونگفتم این وبلاگ مثل دوست شده واسم . می خوامبگم اینه که الان دارم به جای یه دوست واقعی با وبلاگم حرف میزنم ، تقصیر خودمه یا جفای روزگار؟ اصلا مگه اینکار چه بدی داره که همچین سوالی میپرسم ؟
دوتا۲: یه بازی آنلاین که دوتا تیم پنج نفره با هم مسابقه میدن . یکی از قابلیت هایی که بازی داره اینه که با پول هات آیتم می خری و هیرو ی شما قوی تر میشه .
پ.ن: از اونجایی که این پست درناراحتینوشته شده ، زیاد جدینگیرید !