MyAbsurdThoughts

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

Porn audition

شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ۰۳:۰۸ ق.ظ

از جمله کارایی که بهش فکر می کنم و هیچوقت انجامش نمی دم ، داستان نویسیه . به این نتیجه رسیدم نوشتن یه داستان بلند ، مثل حل کردن یه مکعب روبیک می مونه . اینکه باید حواست به همه جاش باشه ، اگه از یه طرف تغییرش بدی ، بقیه‌ش هم عوض می شه . اینکه از اولین حرکتت ، باید مسیرت تا آخرین حرکتت رو بدونی همه چی رو بی نقص انجام بدی تا به بهترین نتیجه برسی . البته خل کردن مکعب روبیک راه حل داره ، اما نوشتن یه داستان هیچ حد و مرزی نداره . نقطه ی مشترک همه ی داشتان های بی سر و ته من ، اینه که تو همشون یه اتفاق خیلی غم انگیز میوفته . با خودم فکر می‌کنم ، ِم انگیز ترین حالتی که به ذهنم می رسه چیه ؟ البته از اونجایی که اصلا آدم خلاقی نیستم ، همیشه به یک سری سناریو های فوق کلیشه ای می رسم. همه ی این هارو گفتم که به پاراگراف بعدی برسم.
امروز یه ویدئویی دیدم تو اینستاگرام ، که صفحه اولش نوشته بود these porn auditions have to be the funniest shit ever exist. منم فکر کردم خوم ، حتملپا باید چیز باحالی باشه . می دونین اولین ویدئو چی بود ؟ یه زنی که قیافه ی خیلی خوبی نداشت . و اونطور که از کامنت ها فهمیدم یه disability داشته زنه ، که دقیقا نفهمیدم چی بود.خلاصه اون مرد که داشت فیلم می گرفت داشت مسخرش می کرد ، زن بیچاره هم داشت گریه می کرد و با ناراحتی و شرمندگی نگای دوربین می کرد !
از امروز دارم به این فکر می کنم . اینکه چقدر باید بدبخت باشی که از روی اجبار رو به پورن بیاری ، اما توی مصاحبه‌ شروع کنن به مسخره کردنت و ردت کنن . و با گریه و شرمندگی برگردی . به این نتیجه رسیدم که تو داستان تخیلی من ، احتمالا این زن شخصیت اصلی داستان میشه . اول یه آدم معمولی ، پاک و درست کاره . اما بعد یه سری اتفاقات ، بی پول و بی  خانمان می شن .اعضای خانوادش هم احتمالا یک مریض و یه بچه ی کوچیک که نمی تونه کار کنه هستن . که مجبور میشه واسه پول و کمک به خانوادش ، فیلم پورن بازی کنه که البته اونجا هم مسخرش می کنن و تردش می کنن .و اونجاست که نظرش راجب این دنیا عوض می شه .وجودش پر از نفرت میشه ، از دنیا ، آدم ها و حتی خودش . اما بعدش احتمالا سعی می کنه هرطور شده زنده بمونه و دووم بیاره . سعی می کنه خودش رو به تموم دنیا بشناسونه و همه رو از خودش متنفر کنه . و بعدش هم به یه طریقی شروع به نابود کردن کل نسل بشریت کنه . خیلی داستان آبکی ایه مگه نه ؟ اما اشک های اون زن آبکی نیست ! (هولی گاد عجب ایهامی در کردم)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۷ ، ۰۳:۰۸
محمد ابراهیمی

اولین تجربه

دوشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۷، ۰۲:۴۵ ق.ظ
دوتا خواهر دوقلو تو یکی از  کلاسام دارم ، که همیشه با نقاب میان سر کلاس ! تاحالا قیافه هاشون رو ندیدم . ولی از رو هیکلشون تشخیصشون می دم . اونی که ریزه میزه تره سارا ، و اون یکی سمیرا اسمشه . امروز سر کلاس داشتم ازشون املا می گرفتم که یهو سارا حالش بد شد ، و سری پا شد از کلاس رفت بیرون و شروع کرد به سرفه زدنی که همراه با عق باشه . خواهرشم هم سرکلاس یه خورده عصبی شده بود . بعد چند دقیقه سارا اومد سر کلاس ، چشماش قرمز شده بود و معلوم بود حالش خوب نیست . اومد بشینه و املا رو ادامه بده که بهش گفتم حالت خوبه ؟ اگه خوب نیستی نمی خواد املا بدی . ننویش اشکال نداره . که البته نتونست بنویسه و دوباره رفت بیرون . این سری زودتر برگشت ، اما همچنان حالش خوب نبود . بهش گفتم نمی خواد املا بنویسی ، اگه فکر‌می‌کنی حالت بده زنگ بزن بیان دنبالت برو خونه . اولش اصرار کرد که می مونه ولی قانعش کردم‌که اشکالی نداره و با خواهرش رفتن که زنگ‌بزنن بیان دنبالشون و برن . 
خب حالا چرا حالش بد شد ؟ اول‌گفتم شاید حامله باشه(سارا ۱۵_۱۴ سالشه) ! که با توجه به رسومات اینجا خیلی بعید نیست . اما هیچ وقت اشاره ای به اسن موضوع نکرده بود و به حرفاش می خورد‌می خورد مجرد باشه . و بعدش محتمل ترین گزینه ای که به ذهنم رسید اینه که شاید پریود شده . راستش وقتی این موضوع اومد تو ذهنم ، از خودم شرمنده شدم ! اینکه خودمو یه معلم می دونم و تا حالا هیچ وقت به همچین موضوعی فکر نکرده بودم ! اگه به جای سارا یه دختر کوچیک تر بود که هیچ اطلاعاتی راجب پریود نداشت چی ؟ اون موقع باید چی‌کار می‌کردم ؟! واقعا باید همچین اتفاقی میوفتاد که من به فکرش بیوفتم ؟؟!!

پ.ن: اگه شما تجربیاتی دارین که می‌تونه کمکم کنه ، ممنون میشم در میون بذارید ! 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۰۲:۴۵
محمد ابراهیمی

زندگی اینستاگرامی

شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۷، ۱۱:۵۰ ب.ظ

زندگی اینستاگرامی ، اسمیه که من واسش انتخاب کردم . زندگی‌ای که توش ، شما واسه اینستاگرام زندگی می‌کنید نه خودتون . تمام تلاش شما اینه که مطمئن بشین از تمام وجوه خوب زندگی‌تون پست و استوری بذارید . و البته که شما هم باید که ادم کامل باشید . شما یا جاهای باحال و کول هستید ، یا مشغول انجام کارای خفن هستید ، یا اینکه پست های فلسفی خفن می ذارید . باید مطمئن باشید که از همه ی لحظات زندگیتون عکس و فیلم بگیرید و مطمئن بشید همه می بیننش . حتی اگه از یه بخش خصوصی زندگیتون هم باشه ، یه جوری زوم‌کنین و مبهم حرف بزنین یا هر جور دیگه ، خلاصه مطمئن باشین همه‌می فهمن. بعضی موقع ها وقتی یه اتفاق استوری خور واسم میوفته ، از حرص نه عکس می گیرم نه هیچی . با خودم میگم بیلاخ بهت ، این یکی دیگه واسه خودم خودمه ! 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۵۰
محمد ابراهیمی