پست صد و سی و هشتم
از چیز هایی هیچوقت نتونستم درک کنم که چه منطقی پشتشه ، دوست داشتن و دوست داشته شدنه . نمیتونم بفهمم و درک کنم که چی میشه که یه نفرو دوست داریم و یک نفر دیگه رو نه ، و حتی نمیتونم درک کنم که چرا یک نفر رو یه جوری دوست داریم و یه نفر دیگه رو یه جور دیگه .
جدا از همه ی این ها ، چیزی که متوجهش شدم اینه که دو نوع از دوست داشتن داریم . یه نوعش این شکلیه که یه نفر رو دوست داریم چون فکر میکنیم این آدم هیچ ایرادی نداره و از هر لحاظ بهترینه . حتی وقتی متوجه یه اخلاق یا ویژگی بد درش بشیم ، یا یک جوری توجیهش میکنیم یا میگیم حتی فلان اخلاقشم باحال و بامزهست و بعضی ها هم سعی میکنن که اون اخلاق رو در طرف دیگه اصلاح کنند . نوع دوم از دوست داشتم این جوریه که شما قبول دارید که یک نفر اخلاق ها و ویژگی های بدی هم داره ، اما وجود همه ی این ها بازم به دوست داشتنش ادامه میدیم . در واقع نه از طرف انتظار فرشته بودن و بهترین بودن و خوش اخلاق ترین بودن داریم ، اما باز هم همینحوری که هست دوستش داریم . اگه از من میپرسید نوع دوم دوست داشتن خیلی با ارزش تره . چون اصولا هیچکس کامل و بینقص نیست ، و وقتی طرف مقابل بفهمه بعضی چیز هارو دیگه نمیتونه توجیه کنه یا اینکه هیچوقت نمیتونه اصلاحشون کنه چه عکس العملی نشون میده ؟ ایا باز هم به دوست داشتن طرف مقابل ادامه میده؟