MyAbsurdThoughts

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب

پست بیست و هشتم !

چهارشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۲:۲۸ ب.ظ

یکی از اثرات این یگی دو ماهی که دارم وبلاگ می نویسم اینه یاد گرفتم از هر موضوع بی ربطی یه چیزی واسه نوشتن در بیارم . یا به عبارتی مهارتم در ربط دادن گودرز به شقایق بسیار بالا رفته . مثلا چی ؟ داستان زیر رو بخونید .
چند روز پیش تو باشگاه بودم که یکی از بچه های باشگاه که بدن خیلی خوبی هم داره اومد . منم طبق معمول داشتم یواشکی نگاهش می کردم و با خودم می گفتم دمش گرم چه بدنی داره . از دور منو دید و یه سلام احوال پرسی کردیم . کلا رابطمون در همین حده ، در حد همین ((سلام داداش خسته نباشی )) و (( قربونت سلامت باشی)) ها .خلاصه که چند دقیقه گذشت که من یه حرکتی رو باید می رفتم که نیاز به کمک داشتم و از اونجایی که تنها بودم به ناچار به همین دوست عزیز بدن خوشگلمون گفتم بیاد کمکم کنه . این دوستمون هم گه اسمش نمی دونم چیه اومد کمکم کنه . اومد نزدیکم ، چند ثانیه گذشت که یهو دیدم بوی سیگار میده . در همین حین یهو شروع به حرف زدن کرد و دهنش یه بوی سیگاری می داد که انگار همین الان یه پاکت سیگار رو تموم کرده . و همون جا بود که همه ی تصوراتم ازش خراب شد و به جای یه ورزشکار با بدن خوب تبدیل شد به یه سیگاری داغون :))
خب الان چه ربطی داشت ؟ ربطش این بود که به این نتیجه رسیدم که شاید بعضیا از دور خیلی کار درست به نظر بیان ، اما وقتی نزدیکشون میشی و وارد جزئیات میشی میفهمی چقدر تصورت اشتباه بوده و اوضاعشون برعکس اونیه که فکر می‌کردی ! و برعکسش . البته نه اینکه تازه به این نتیجه رسیده باشم ، ولی وقتی اینطور چیزایی واست اتفاق میوفن خودت به این نتیجه می رسی ، تاثیرش خیلی بیشتره تا اینکه جایی بخونی یا یکی دیگه بهت بگه . بازم از این‌مدل پست ها می ذارم واستون :))

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۲/۱۲
محمد ابراهیمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی