مدال
به خودم میام ، رو تاتامی ام .راند دومه و دیگه نفسم به زور بالا میاد .اولینباریه که با تمام وجود می خوام برنده بشم . اما حریفم هنوز سر حال به نظر می رسه . حمله می کنه و می خوام جوابشو بدم اما خستگی نمی ذاره درست فکر کنم ، مشت و لگد هامم دیگه زوری ندارن . فقط دوست دارم تموم بشه . و همون لحظه جلوی چشم همه ی تماشاچی ها و داور ها دراز بکشم . دراز بکشم و در حالیکه نفس نفس می زنم و حتی نبض مویرگ های بدنم رو احساس می کنم ، به هووووو کشیدم مردم گوش بدم . و در نهایت داور منو برنده اعلام می کنه و هووووو کشیدن هایی که بلند تر میشن . درست بر خلاف تیم ملی که سزاوارنه شکست می خوره ، من در عین ناسزاواری پیروز می شم . مدال رو میدن بهم . یه مدال خیلی زشت . می ندازنش گردنمکه یهو متوجه میشم مدال خیلی داغه ، مثل اینکه تازه از کوره درش آورده باشن ! سینه ام می سوزه و جای مدال روش می مونه . اما دوستش دارم . بیشتر از هرچیزی . حاضرم برای این مدال کثیف و زشت ، خودخواه ترین و کثیف ترین آدم دنیا بشم. و صدای هوووو کشیدن مردم همچنانداره میاد .
می خوام برگردم که متوجه میشم ماشینم رو پنچر کردن و شیشه هاش رو شکستن . میرم سوار تاکسی یا اتوبوس بشم اماکسی سوارم نمی کنه . و با خستگی ای که تو بدنمه ، پیاده شروعمی کنم به حرکت به سمت خونه . تو راه همش صدای نوتیفیکیشن گوشیم میاد ، فکر کنم همع حمله کردند بهم . به خودم زحمت نمی دم نگاهشون کنم .
می رسم به خونه . می رم خودمو می اندازم تو تخت خواب و خوابم می بره . فرداش پا می شم و می بینم کل بدنم از مبارزه ی دیروز کبوده ،سوختگیمهم خوب شده و رو باحالی از خودش به جا گذاشته ! به سختی می تونمتکون بخورم . تلویزیون رو روشن میکنماماهیچکی حرفی ازمن و مدالم نمی زنه . گوشیم رو بر می دارم و می بینم دیگه کسی واسمکامنت نمی ذاره . می رم تو خیابون و متوجخ میشم دیگه کسی منو نمی شناسه . بر می گردم خونه ، مدالمو می اندازم گردنمو شروع به فوتبال نگاه کردن می کنم.