MyAbsurdThoughts

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب

خنده پس از گریه

دوشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۷، ۰۲:۴۸ ب.ظ

داره تو یه دشت پر از‌گل و بلبل قدم می زنه که یهو پاش رو میره روی مین . از اونجایی که تنهاست ، خودش با یه پا خودشو می رسونه به بیمارستان . تو مسیر کلی خون ریزی می کنه و درد میکشه و همش به فکر اینه که کی این درد لعنتی تموم میشه . در واقع تنها چیزی که بهش فکر می کرد خوابیدن درد پاش بوده . تو بیمارستان با کلی پانسمان و مسکن و چیزای دیگه هرجوری هست دردش رو از بین می برن اما هنوز پاش زخمه و خون ریزی داره . و شروع می کنه به روز شماری کردن واسه روزی که کی قراره پاش خوب بشه .
یه مدت می گذره و بالاخره زخم پاش خوب میشه . نه درد می‌کنه و نه خون ریزی داره . اما تازه فهمیده چه بلایی سرش اومده. و تازه فهمیده که باقی عمرشو با یه حسرت بزرگ‌باید سر کنه ، حسرت پای از دست رفتش ! 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۲۸
محمد ابراهیمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی