MyAbsurdThoughts

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب

I've seen too much

جمعه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۴۶ ب.ظ

امروز داشتم بر می گشتم خونه ، که دیدم یه گربه خیلی کوچولو وسط خیابون وایساده .اندازه یه کف دست بود . از ترس‌پاهاش داشت می لرزید و خشکش زده بود و همش میو میو می کرد. کنار خیابون وایسادم که برم برش دارم ، دیدم خیابون شلوغ شد و چند تا ماشین داره میاد . ترسیدم برم برش دارم ، گفتم ماشینا می بیبینش و چیزیش نمیشه و بعد که خلوت شد می رم برش می دارم.کنار خیابون وایساده بودم که یهو یه پژو اومد و زد به گربه کوچولو . گربه افتاد و زمین شروع‌کرد به دور خودش پیچیدن . داشتم به این فکر‌می کردم که شاید نمرده ، شاید فقط دست یا پاهاش شکسته . تو همین فکرا بودم که پشت سر پژو یه هیوندا توسان اومد و دقیقا از روی گربه ی بیچاره رد شد و گربه کوچولو جلوی چشمام له له شد ! و روز مسخره‌ام به واسه این صحنه مسخره تر هم شد .
نکته اخلاقی اینکه اگه یه وقت کسیو دیدی که نیاز به کمک داره ، مثل من درنگ نکنید و همون لحظه برین به‌کمکش!

پ.ن:به این‌نتیجه رسیدم‌که وقتی‌حالم‌خوبه و همه‌چی رو به راهه اصلا حس و حال نوشتن ندارم . همین چند روز‌ پیش که خیلی شاد و شنگول بودم هرچی زور‌ زدم چیزی بنویسم نتونستم . هر وقت حالم گرفته میرم تلگرام که با یکی حرف بزنم ، یاد دفعه هایی میوفتم‌که فلان کس فلان بار زد تو ذوقم یا اون سری دبمو شکوند ولش کن . می خوام‌زنگ‌بزنم به کسی که بریم بیرون ، که بازم به دلایلی نمیشه . تا اینکه از سر فلاکت  شروع می کنم‌به نوشتن . می‌گفتن وبلاگ نویسا خیلی مفلوک هستن ، فک کنم منم دارم به اون لول می رسم :)) پست قبلی چیزای قشنگی‌توش ننوشته ، و موقع نوشتنش خیلی عصبانی و ناراحت بودم . رمزش ۱۲۳۱۲۳۴ هست اگه یه موقع خواستین بخونین .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۳۱
محمد ابراهیمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی