MyAbsurdThoughts

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب

خود مستقل

شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۲۷ ب.ظ

دوست دارم‌بشینم از خود‌مستقل و من مستقل یا هرچیز دیگه ای که اسمشه بنویسم ، ولی هر جور فکر می‌کنم این‌ گه خوریا به من نیومده !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۷:۲۷
محمد ابراهیمی

کمبود

پنجشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۲:۵۸ ق.ظ
همین الان به این نتیجه رسیدم یه چیزی به شدت کمه ! ولی چیه ؟ کجا می شه پیداش کرد ؟ نمی دونم . مثل موقع هایی هوس خورد یه چیزی کردین که خودتونم نمی دونین چیه !
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۲:۵۸
محمد ابراهیمی

پست هفتادم

پنجشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۵۰ ق.ظ

امروز تو یک‌پیج اینستاگرامی بودم ، از این‌پیج های کوچیک و مفید . و اعضای پیج داشتن تجربیاتشون رو راجب یه موضوعی می گفتن و ادمین هم به اشتراک می ذاشتشون . می خوام بگم آخرین قطره ی امیدم به صداقتی که تو آدما هست از بین رفت ، در حد که احتمالا از فردا شاید شروع‌کنم به دروغ گویی و دو رویی و خلاصه آدم کس شری بودن !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۸ ، ۰۲:۵۰
محمد ابراهیمی

آسیب پذیری

چهارشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۸، ۰۱:۴۳ ب.ظ

میگن دوست داشتن خیلی بده و همیشه کلی ناراحتی و درد همراه خودشه . البته راست هم‌می‌گن ، ولی خوب‌ باحالیش به همینه دیگه مگه نه ؟
بذارین یه طور دیگه بگم . ما آدما اصولا در برابر کسایی‌که دوستشون داریم ، آسیب پذیر می شیم ‌ تک تک کلمات اون فرد واسمون مهم می شه و بدون اینکه متوجه بشه ، کلماتش قدرت زخمی‌کردن‌ و آسیب زدن‌پیدا می‌کنن . و از نظر من این‌آسیب‌پذیری یکی از نشونه های خیلی محکم دوست داشتنه . اینم‌که می‌گن عشق و دوست داشتن زخمی می‌کنه و درد داره دلیلش همینه به نظرم .
خیلی موقع ها خیلی آدم ها رو می بینم ، که آسیب پذیری ای نسبت به هم دیگه ندارن . واسشون مهم نیست طرف مقابل رو ناراحت می کنن یا برعکس ، هواسشون به کلماتشون نیست و یا اینکه ناراحت کردن طرف مقابل واسه یکیشون خیلی راحته . و اینکه هر جور حساب می کنم ، نمی تونم درک کنم چه جور دوست داشتنی بین این آدما هست ! یا اینکه اصلا هست ؟
و البته این آسیب پذیری گاهی اوقات حتی بیشتر از قبل آسیب می رسونه ! فکر کنید شما چون یکی از اعضای خانوادتون رو دوست دارین نمی خواین ناراحتش کنین ، خیلی موقع ها خیلی کار ها رو می کنین و خیلی حرف ها رو نمی زنین که نکنه ناراحتش کنین . اما از طرف مقابل به هیچ وجه همچین چیزی رو نمی بینید ! یا اینکه بدتر ، از یکی خوشتون میاد که از شما خوشش نمیاد . شما رو تک تک کلماتش حساس می شین . تو یه وضعیت خیلی آسیب پذیر قرار‌می‌گیرین‌که برای طرف مقابل اصلا مهم‌نیست . و این موقع‌که این طرز فکر‌که عشق بده و به هیچ جا نمی‌رسه و گور باباش ، به اوج‌خودش می‌رسه !

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۸ ، ۱۳:۴۳
محمد ابراهیمی

۲۳ مارس

يكشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۵۱ ق.ظ

باور کنید می‌خوام بنویسم ولی همش وقت نمی شه . تو بیکاری غرق شدم . کلی‌چیزا هستن که می خوام بنویسم ولی بیکاری وقتشو بهم نمی‌دهد. ولی حداقلش می خوام‌بگم امروز روز جهانی آتئیست هاست . می خوام خودم به خودم بگم روزم مبارک ! 

پ.ن : این پست ادامه دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۸ ، ۰۲:۵۱
محمد ابراهیمی

Porn audition

شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ۰۳:۰۸ ق.ظ

از جمله کارایی که بهش فکر می کنم و هیچوقت انجامش نمی دم ، داستان نویسیه . به این نتیجه رسیدم نوشتن یه داستان بلند ، مثل حل کردن یه مکعب روبیک می مونه . اینکه باید حواست به همه جاش باشه ، اگه از یه طرف تغییرش بدی ، بقیه‌ش هم عوض می شه . اینکه از اولین حرکتت ، باید مسیرت تا آخرین حرکتت رو بدونی همه چی رو بی نقص انجام بدی تا به بهترین نتیجه برسی . البته خل کردن مکعب روبیک راه حل داره ، اما نوشتن یه داستان هیچ حد و مرزی نداره . نقطه ی مشترک همه ی داشتان های بی سر و ته من ، اینه که تو همشون یه اتفاق خیلی غم انگیز میوفته . با خودم فکر می‌کنم ، ِم انگیز ترین حالتی که به ذهنم می رسه چیه ؟ البته از اونجایی که اصلا آدم خلاقی نیستم ، همیشه به یک سری سناریو های فوق کلیشه ای می رسم. همه ی این هارو گفتم که به پاراگراف بعدی برسم.
امروز یه ویدئویی دیدم تو اینستاگرام ، که صفحه اولش نوشته بود these porn auditions have to be the funniest shit ever exist. منم فکر کردم خوم ، حتملپا باید چیز باحالی باشه . می دونین اولین ویدئو چی بود ؟ یه زنی که قیافه ی خیلی خوبی نداشت . و اونطور که از کامنت ها فهمیدم یه disability داشته زنه ، که دقیقا نفهمیدم چی بود.خلاصه اون مرد که داشت فیلم می گرفت داشت مسخرش می کرد ، زن بیچاره هم داشت گریه می کرد و با ناراحتی و شرمندگی نگای دوربین می کرد !
از امروز دارم به این فکر می کنم . اینکه چقدر باید بدبخت باشی که از روی اجبار رو به پورن بیاری ، اما توی مصاحبه‌ شروع کنن به مسخره کردنت و ردت کنن . و با گریه و شرمندگی برگردی . به این نتیجه رسیدم که تو داستان تخیلی من ، احتمالا این زن شخصیت اصلی داستان میشه . اول یه آدم معمولی ، پاک و درست کاره . اما بعد یه سری اتفاقات ، بی پول و بی  خانمان می شن .اعضای خانوادش هم احتمالا یک مریض و یه بچه ی کوچیک که نمی تونه کار کنه هستن . که مجبور میشه واسه پول و کمک به خانوادش ، فیلم پورن بازی کنه که البته اونجا هم مسخرش می کنن و تردش می کنن .و اونجاست که نظرش راجب این دنیا عوض می شه .وجودش پر از نفرت میشه ، از دنیا ، آدم ها و حتی خودش . اما بعدش احتمالا سعی می کنه هرطور شده زنده بمونه و دووم بیاره . سعی می کنه خودش رو به تموم دنیا بشناسونه و همه رو از خودش متنفر کنه . و بعدش هم به یه طریقی شروع به نابود کردن کل نسل بشریت کنه . خیلی داستان آبکی ایه مگه نه ؟ اما اشک های اون زن آبکی نیست ! (هولی گاد عجب ایهامی در کردم)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۷ ، ۰۳:۰۸
محمد ابراهیمی

اولین تجربه

دوشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۷، ۰۲:۴۵ ق.ظ
دوتا خواهر دوقلو تو یکی از  کلاسام دارم ، که همیشه با نقاب میان سر کلاس ! تاحالا قیافه هاشون رو ندیدم . ولی از رو هیکلشون تشخیصشون می دم . اونی که ریزه میزه تره سارا ، و اون یکی سمیرا اسمشه . امروز سر کلاس داشتم ازشون املا می گرفتم که یهو سارا حالش بد شد ، و سری پا شد از کلاس رفت بیرون و شروع کرد به سرفه زدنی که همراه با عق باشه . خواهرشم هم سرکلاس یه خورده عصبی شده بود . بعد چند دقیقه سارا اومد سر کلاس ، چشماش قرمز شده بود و معلوم بود حالش خوب نیست . اومد بشینه و املا رو ادامه بده که بهش گفتم حالت خوبه ؟ اگه خوب نیستی نمی خواد املا بدی . ننویش اشکال نداره . که البته نتونست بنویسه و دوباره رفت بیرون . این سری زودتر برگشت ، اما همچنان حالش خوب نبود . بهش گفتم نمی خواد املا بنویسی ، اگه فکر‌می‌کنی حالت بده زنگ بزن بیان دنبالت برو خونه . اولش اصرار کرد که می مونه ولی قانعش کردم‌که اشکالی نداره و با خواهرش رفتن که زنگ‌بزنن بیان دنبالشون و برن . 
خب حالا چرا حالش بد شد ؟ اول‌گفتم شاید حامله باشه(سارا ۱۵_۱۴ سالشه) ! که با توجه به رسومات اینجا خیلی بعید نیست . اما هیچ وقت اشاره ای به اسن موضوع نکرده بود و به حرفاش می خورد‌می خورد مجرد باشه . و بعدش محتمل ترین گزینه ای که به ذهنم رسید اینه که شاید پریود شده . راستش وقتی این موضوع اومد تو ذهنم ، از خودم شرمنده شدم ! اینکه خودمو یه معلم می دونم و تا حالا هیچ وقت به همچین موضوعی فکر نکرده بودم ! اگه به جای سارا یه دختر کوچیک تر بود که هیچ اطلاعاتی راجب پریود نداشت چی ؟ اون موقع باید چی‌کار می‌کردم ؟! واقعا باید همچین اتفاقی میوفتاد که من به فکرش بیوفتم ؟؟!!

پ.ن: اگه شما تجربیاتی دارین که می‌تونه کمکم کنه ، ممنون میشم در میون بذارید ! 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۰۲:۴۵
محمد ابراهیمی

زندگی اینستاگرامی

شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۷، ۱۱:۵۰ ب.ظ

زندگی اینستاگرامی ، اسمیه که من واسش انتخاب کردم . زندگی‌ای که توش ، شما واسه اینستاگرام زندگی می‌کنید نه خودتون . تمام تلاش شما اینه که مطمئن بشین از تمام وجوه خوب زندگی‌تون پست و استوری بذارید . و البته که شما هم باید که ادم کامل باشید . شما یا جاهای باحال و کول هستید ، یا مشغول انجام کارای خفن هستید ، یا اینکه پست های فلسفی خفن می ذارید . باید مطمئن باشید که از همه ی لحظات زندگیتون عکس و فیلم بگیرید و مطمئن بشید همه می بیننش . حتی اگه از یه بخش خصوصی زندگیتون هم باشه ، یه جوری زوم‌کنین و مبهم حرف بزنین یا هر جور دیگه ، خلاصه مطمئن باشین همه‌می فهمن. بعضی موقع ها وقتی یه اتفاق استوری خور واسم میوفته ، از حرص نه عکس می گیرم نه هیچی . با خودم میگم بیلاخ بهت ، این یکی دیگه واسه خودم خودمه ! 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۵۰
محمد ابراهیمی

ازم متنفر باشین !

دوشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۷، ۰۳:۴۰ ق.ظ
تو این چند وقته به این نتیجه رسیدم که زندگی کردنِ زندگی‌ای که خودت خودت رو دوست داری ولی بقیه ازت بدشون میاد ، خیلی لذت بخش تر از زندگی‌ایه که خودت از خودت بدت میاد اما دیگران ازت خوششون میاد !
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۴۰
محمد ابراهیمی

از کی عنوان نوشتن اینقدر سخت شده ؟

شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۷، ۰۳:۵۲ ق.ظ
می خوام‌بگم در این مدت کوتاهی که دارم درس می دم ، به طرز عجیبی کارم رو درست انجام دادم ! حتی چند روز پیش کا ترم جدید شروع متوجه شدم که مدیر آموزشگاه سه تا کلاس به من داده و خیلی روم حساب باز کرده . و جالبی داستان اینجاست که گویا یکی از همکارام یه خورده حسودیش شده که چرا منی‌که تجربم کمتر از اونخ بیشتر از اون کلاس بهم داده ! و اینکه چند روز پیش ازم می پرسید حتما خیلی ازت راضی بودن که سه تا کلاس بهت داده ! سر کلاسات چی کار می کنی ؟ چه بازی هایی باهاشون می‌کنی و اینجور چیزا . راستش منم گفتم والا کار خاصی نمی‌کنم. اونم گفت مگه میشه ؟ و احتمالا فکر کرده که نمی خوام رمز های کاریم رو واسش برملا کنم ! اما راستش ذهن خودمم خیلی درگیر شد . که واقعا من چه کار خاصی انجام دادم ؟ در واقع هرچی بهش فکر کردم چیزی خاصی به ذهنم رسید . 
اما الان بعد دو روز فکر کنم فهمیدم . من کار خاصی نمی کنم واقعا ! نه روش دریس خاصی دارم نه بازی های خیلی جالب و هیجان انگیزی بلدم که بچه ها رو سرگرم کنم . تنها کاری که می کنم ، اینه که کارم رو دوست دارم ! من واقعا از کاری که می کنم و وقتی که می ذارم لذت می برم . واسه انجام دادن کارم و بودن سر کلاس ، واقعا مشتاقم و بهم خوش می‌گذره . به طرز خیلی باحالی ، بچه ها هم این اشتیاق و علاقه از من می‌گیرن و روی ناخودآگاه اونا هم تاثیر می ذاره . معلمی که خودش از کلاس خودش لذت نبره ، مطمئنا دانش آموزا هم از کلاسش لذت نخواهند برد . همش همین ، راز بزرگ کاری من اینه که از کارم لذت می برم ! 
روز اولی که کلاس داشتم ، استرس داشتم . خیلی زیاد . ده بار از قبل مرور کرده بودم که چی می گم و کلاس رو  به کدوم سمت می برم . من آدم بی سر زبونی هستم ، اعتماد به نفسم هم بسیار پایین بود و خیلی هم استرس داشتم ! اما خب اینقدری می خواستم این کارو انجام بدم که حاظر بودم همه ی اینارو تحمل کنم . بعدش چی شد ؟ به اینجا رسیدم که چند وقت پیش تو دانشگاه یه مسابقه ی کوچیک بود و من داوطلبانه رفتم مجری مسابقه شدم ! اعتماد به نفسم خیلی بهتر شده بود و حرف زدم تو جمع خیلی راحت تر . و از حتی تو دانشگاه هر وقت هر استادی واسه درسش ارائه می خواست ، من داوطلبانه قبول می‌کردم ! 
و البته به یه نتیجه ای رسیدم ، اینکه برای شجاعت به خرج دادن نباید شجاع بود ، بلکه باید شجاعت به خرج بدس تا شجاع بشی . منی که اینقدر از مرکز توجه بودن می ترسیدم ، کم کم اینکار واسم لذت بخش شد . و به این نتیجه رسیدم بعضی موقع ها باید چشم ها رو بست و با ترس ها رو به رو شد . نباید اول شجاعت رو به رو شدن با ترس ها رو داشت و بعد باهاشون رو به رو شد . بلکه بعضی موقع ها باید چشم هاتو ببندی و خودت رو تو موقعیتش قرار بدی ، و بعدش کم کم‌همه چی درست میشه ! 
یادمه قبلنا وقتی می خواستم به کسی پیشنهادی برم ، اخرش می‌گفتم هرکاری خودت فکر می کنی درسته رو انجام بده . و همیشه منظورم این بود که به خودت ایمان داشته باش و کاری که خودت باور داری رو انجام‌بده . شما هم هرکاری که فکر می کنین درسته رو انجام بدین .
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۵۲
محمد ابراهیمی