MyAbsurdThoughts

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب

قلعه ی شنی

شنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۴۳ ق.ظ

حس اون بچه ای رو دارم که با کلی ذوق و شوق ، یه قلعه شنی خیلی بزرگ ساخته . کلی وقت و انرژی و عشق ریخته پای اثر هنریش ، و ذره ذره ی کارش رو با حوصله و اشتیاق انجام داده . اما وسطای راه متوجه میشه که پایه های قلعه رو کج ساخته ، واسه همین امکانش هست هر لحظه قلعه خراب بشه . بعد از اون همه ی قدم هاش رو آهسته آهسته بر‌می‌داره ، اما به این نتیجه می‌رسه که باید به جیزی که ساخته اعتماد کنه چون راه برگشتی وجود نداره . با ساختن ادامه می‌ده و درست وقتی فکر می‌کنه قلعه دیکه داره کامل میشه ، یهو قلعه خراب میشه ! نه یه ذرش ، نه یه تیکه‌ش ، بلکه از سر تا پاش ‌ . جوری که دیگه هیچ امیدی به تعمیرش نیست .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۹ ، ۰۱:۴۳
محمد ابراهیمی

چراغی که هیچوقت روشن نشد

شنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۹، ۱۱:۳۹ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۸ تیر ۹۹ ، ۲۳:۳۹
محمد ابراهیمی

پست صد و یازدهم

شنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۹، ۰۴:۱۴ ق.ظ

خودمم نمی‌دونم چه جوری به این همه  پست رسیدم ! یادمه اوایل کلی فکر می‌کردم که داخل وبلاگم‌چی بنویسم ، اما الان این وبلاگ مثل اون دوستی شده که دیگه هرجی دلم بخواد جلوش می‌گم ! راستشو بخواین دوست ندارم عنوانی برای پستام بذارم که بقیه رو جلب کنم به وبلاگم . در عین حال که دوست دارم پست هامو بخونن، دوست ندارم کسی جدید بیاد و بخونشون ! کلا یه کرم عجیبی دارم .

یادتونه بهتون گفتم افتادم داخل  مرداب  عسل؟ فکر کنم کم کم دارم از داخلش در میام . هنوزم کلی عسل جسبیده بهم و کلی چسبناکم و باید حواسم حسابی جمع باشه که به کجا ها دست می‌زنم ! راستشو بخواین مرداب مردابه ! در هر صورت شما رو غرق می‌کنه و شما زندگی‌تون رو از دست میدین ! و اون موقع که دارین غرق میشین و دست و می‌زنین نه تنها دیگه شیرینی عسل یادتون می‌ره بلکه حتی احتمالش هم هست که تا آخر عمر از عسل متنفر بشین ! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۹ ، ۰۴:۱۴
محمد ابراهیمی

آیم سو ساری

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۹، ۰۳:۵۹ ق.ظ

یادتونه چند تا پست قبل بهتون گفتم که شاید تنها راه خاموش کردن شعله های سوزان عشق ، سکسه و این کسشرا؟ می‌خوام بگم که اشتباه کردم . یکی اینکه عشق خاموش شدنی نیست ، اون شهوته که خاموش میشه ! دوم اینکه عشق رو خاموش نمی‌کنین ، بلکه بنزین می‌ریزین روش که بیشتر از قبل جیگرتون رو آتیش  بزنه ! اما لا به لای این جلز ولز زدنا و عذاب کشیدن ، شاید یه ثانیه هایی که باشن احساس بهتری نسبت به عذاب دائمی‌تون داشته باشید ، اونم وقتیه که لبخند و خوشحالی عشقتون رو می‌بینید ! به همین سادگی !  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۹ ، ۰۳:۵۹
محمد ابراهیمی

همممم

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۴۳ ب.ظ

می‌خوام بگم اگه تلاشتونو نکنین و آخرش نشه باید حسرت بخورید که چرا نشد . اگه تلاش بکنید و آخرش نشه ، بازم باید حسرت بخورید که چرا با این همه تلاش بازم نشد ! کلا کیر تو هر نوعی از نشدن :) . 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۷ تیر ۹۹ ، ۲۲:۴۳
محمد ابراهیمی

مار و خار

دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۹، ۰۲:۰۳ ق.ظ

حتما داستان اون مار رو شنیدید که میپیجه دور اره و فکر می‌کنه اره مس‌خواد بهش آسیب برسونه واسه همینه ایتقدر به اره فشار میاره تا آخر سر خود مار رو بعدا مرده پیدا می‌کنن در حالی که اینقدر به اره فشار آورده که خودش رو کشته . داستان احمقانه ای به نَظر می‌رسه اما نه اگه خودتونو جای مار بذارید . فرض کنید بینایی درست ندارید ، زندگی به شنا یاد داده که بکش یا کشته شد و همیشه آماده ی حمله و مردن هستید . به جیزی می‌رسین که شبیه خودتوته اما داره بهتون صدمه می‌زنه .یک بار دورش بپیجی ، فرقی نمی‌کنه بعدش به کدوم سمت برین در هر صورت زخمی‌میشین ‌. اینجاست که غرایضتون وارد عمل میشه و یه دمشن رو جلوی خودتون می‌بینید .به جای فرار مبارزه می‌کنید ، طبیعیه که آسیب ببینید اما جنگیدن و مردن بهتر از فرار کردن  و مردنه ! دورش می‌پیجید و بدتر زخمی‌ میشید . خب طبیعیه برای در اومدن از یه شرایط سخت و پیروز شدن زخمی شدن بهای کوچیکیه ! اما دشمن سر سخت تر از این خرفاست و هرجی بیشتر زور می‌زنید فایده ای نداره . هر سری که یه دور دیکه دور اره می‌زنین با خودتون میگید الانه که دیگه شکشتش بدم ! الانه که دسگه راخت بشم ! و قبل از اینکه بفهمین چی شده از حال می‌رید و تمام! یه مرگ افتخار آمیز از نظر خودتون اما مضحک از تظر بقیه ! 

پ.ن : نتیحه ی اخلاقی با خودتون‌

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۹ ، ۰۲:۰۳
محمد ابراهیمی

سرمایه گذاری احساسی

يكشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۹، ۰۳:۲۷ ق.ظ

می‌خوام بگم من قمار باز فوق العاده بدیم ! هروقت تو هر بازی ای شرکت کردم که توش نوعی از قمار بوده بدحور شکست خوردم ! طبیعتا بازی هایی رو بردم اما همیشه آخرش برگشتم به خونه ی اول . اگه دارید میگید من آدم بدشانسی ام نه اینطور نیست . من فقط آدم کله شقی ام . همیشه به خودم گفتم من آدم ریسک پذیری ام و از دل به دریا زدن نمی‌ترسم . خب قاعدیا خیلی اوقات هم شکست خوردم . ربطش به قمار اینه که من به یه قاعده اعتقاد دارم . یا همه یا هیچ ! هروقت می‌خوام شرط ببندم یا مطمئنم که میبرم و هر چی که دارم رو رو نی‌کنم و یا فکر می‌کنم می‌بازم و هیچی رو نمی‌کنم . اگه ببرم خب خیلی گیرم میاد ، اگه ببازم هم هیچی . اما مسئله اینه همیشه  همه چی اون طوری که فکر می‌کنید پیش نمیره ! گاهی اوقات بازی برده رو می‌بازید و بوم ! هرجی داشتید ، هر جقدر برده بودید ، هر جقدر سرمایه روی هم جمع کرده بودید طی برد های مختلف با یه باخت از بین می‌ره و شما برمی‌گردید سر خونه اول . دقیقا همینقدر احمقم ، وارد یه بازی احمقانه‌ی زندگی می‌شم و همه احساساتی که دارم و ندارم رو روش شرط می‌‌بندم  . شاید به یه چند تا برد داشته باشم اما همیشه اخرش با شکست با چونه می‌خورم زمین و دوباره از اول ! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۹ ، ۰۳:۲۷
محمد ابراهیمی

مشت زندگی

چهارشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۱۰ ق.ظ

این پست هیچ حرفی برای گفتن نداره اگه وقتتوت براتون ارزش منده توصیه می‌کنم حرومش نکنین . راستشو بخواید نمی‌دونم چه زری می‌خوام بزنم . جا داره دوباره تشکری بکنم از این وبلاگ عزیز که همیشه گوش شنوا و سنگ صبور من بوده . امیدوارم یه روزی حداقل تو خوابم زتده بشی و ببینمت تا بتونم بغلت کنم و ازت تشکر کنم ! احتمالا تو با خودت فکر می‌کنی تو فقط یه وبلاگ سوت و کور بودی و داشتی کارتو انجام می‌دادی اما تو برای من مثل اون الکلی می‌مونی که روی زخم می‌ریزن ! درسته می‌سوزنه ولی از عفونت جلوگیری می‌کنه . 

می‌دونید حس آنتوان گریزمان بازیکن بارسا رو دارم . بازکنی که وقتی اومد بارسا ، از همون اولش حرف و حدیث های بسیاری داشت . خیلی ها می گفتن نباید بیاد اما با مبلغ خیلی زیادی اومد و حتی تو یه مصاحبه گفت که شبا خواب می‌دیدن که با مسی و سوآرز بازی کنم ‌. عزمش رو جزم کرده بود که به دنیا ثابت کنه که اشتباه می‌کنه که گفتن نباید بیاد . بازی اولش تو بارسا فوق العاده بود و دو گل زد . اما بعدش همه چی رو به زوال رفت . کم کم همه زوم کردن روی گریزمان که یه خرید گرون ناموفق بوده و اصلا بدرد نمی‌خوره . با اینکه گاهی اوقات گریزمان دوباره می‌درخشید اما کم کم به همه ثابت شد گریزمان به درد بارسا نمی‌خوره . حتی یکی مثل که دوستش دارم بابات تلاشی که مس‌کنه ددستش دارم نه بازی که به تیم ارائه میده ! 

خب چرا دارم اینو می‌گم؟ می‌خوام بگم احتمالا بیشتر ما جای گریزمان بودیم تو زندگی‌مون . اینکه یه شانس بزرگ گیرمون بیاد . همه بگن نمی‌تونی اما تو تمام تلاشتو بکنی که به همه ثابت کنی اشتباه می‌‌کنن . اولش به بقیه توجهی نمی‌کنی . اما در نهایت ، هر جقدر تلاش کنی ، هر چقدر وقت بذاری و بدویی و زحمت بکشی ، زندگی با مشت می‌زنه تو صورتت و میگه نه ! تو قرار نیست به جیزی که اینقدر بد می‌خواستیش برسی ! و دردناک ترین نقطه ی داستات گریزمات اینجاست که کم کم خودت هم تسلیم می‌شی و حقیقت رو می‌پذیری ! ای کاش زندگی مثل اون فیلمی و انسمه ای بود که وقتی بهش می‌گن نمیشه آینده رو تغیر داد ، طرف بگه می‌تونم و واقعا هم این کار رو می‌کنه ! 

اسم این پدیده رو گذاشتم مشت زتدگی . وقتایی که فکر می‌کنی یه اتفاق خوبی قرار بیوفته و تمام تلاشتو واسش می‌کنی اما خب زندگی با مشت می‌زنه تو صورتت ! یا شایدم با لگد می‌زنه تو تخمات که اینقدر درد داره نمی‌دونم . خلاصه اینکه به قول بابام یه ورزشکار همیشه گاردش بالاست . همیشه گاردتونو بالا بگیرید که مشت زندگی جاش بد می‌مونه ! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۹ ، ۰۳:۱۰
محمد ابراهیمی

گل یا پوچ

جمعه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۱۷ ق.ظ

مثل دو نفری که با هم دارن  با دست سرنوشت گل یا پوچ بازی می‌کنن . دست سرنوشت  در ازای هر تصمیم درست درست و اشتباهی که می‌گیرن به اونا یه پاداش می‌ده . گاهی اوقات هم تنبیه‌شون می‌کنه . و همین باعث می‌شه بعضی تصمیمات مهم تر از بقیه باشن . گاهی اوقات سر تصمیم گرقتن با هم‌کنار میان ، گاهی اوقات هم اختلاف نظر دارن که با هم حلش می‌کنن . مسئله سر اوقاتی عه که به یه تصمیم سخت می‌رسن ، اینجور موقع ها که تصمیم گیری برای هردوتاشون سخت میشه ، چیزی که بهشون امید می‌ده اعتماد به همدیگه  و تصمیم یک دیگره . اما گاهی اوقات داخل دلشون شک میوفته و تصمیم گیری براشون سخت می‌شه . وقتی تو دل یکی‌شون شک میوفته همه ی امیدش رو می‌‌ذاره تو نفر دیگه . که شاید اون می‌دونه داره چی‌کار می‌کنه و به تصمیمش خودش ایمان کامل داره ! ولی گاهی اوقات هردوتاشون بیشتر از هم دیگه گم شدن و برای دلگرمی اون یکی طرف ادای کسایی که می‌دونن دارن چی‌کار می‌کنن رو در میارن !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۹ ، ۰۹:۱۷
محمد ابراهیمی

عکس و سشق

سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۱۱ ق.ظ

 

یادمه یه بار کلاس سوم راهنمایی بودم که داشتم با یکی از دوستام راحب آنجلینا جولی حرف می‌زدم . و قطعا می‌تونید حدس بزنید وقتی دوتا پسر در اون سن راجب یکی مثل آنجلینا جولی حرف می‌زنن دقیقا از چیش حرف می زنن! اما راستش بحث ما اون روز کمی عمیق شد و این سوال در ذهن ما به وجود اومد چرا یه نفر که کل دنیا می‌شناسنش و همه دارن اون صحنه رو می‌بینن باید همجین کاری کنه جلوی دوربین ! راستش اون موقع این سوال یه بن بست بزرگ بود برای من و مطلقا نمی‌تونستم درک کنم و هیچ دلیلی حتی غیر منطقی پشت اینکار ببینم !
اما الان بعد از گذشت ۱۰-۱۱ سال دیگه چرای اینکار واسم یه سوال راز بزرگ ناشناخته نیست . راستشو بخواین اگه ازم بپرسن  چرا ؟ می‌گم خب چون زندگی خودشه و دوست داره ! شما سکس رو خصوصی ترین بخش زندگی خودت نگه دار ولی حتما آنجلینا جولی نباید مثل من و شما فکر کنه ! دوم دلیلی که احتمالا هیچوقت به زبون نمیارم اینه که راستش سکس به نظرم به خودی خود عمل پوچیه ! در واقع خیلیا فکر می‌کنن با ارزش ترین چیزی که یه نفر (مخصوصا یک زن!) می‌تونه ارائه بده سکس و بدنشه . و واسه همینه شاید دیدن اینکه آنجلینا جولی حلوی دوربین حداقلش ادای داشتن سکس رو در میاره اینقدر عجیب باشه . اینکه چرا داره جلوی دوربین با ارزش ترین دارائیش یعنی بدنش رو به نمایش می‌ذاره از دید منی که کلاس سوم راهنمایی بودم داره خودش رو بی ارزش می‌کنه و گوهر پاک وجودش رو کثیف می‌کنه !
الان شاید بپرسین خب پس بین اون یارو که تو فیلم باهاش بود با شوهرش چیه ؟؟؟ عرضم به حضورتون که اگه از من می‌پرسین ، یه چیزی در وجود آدم ها هست که خیلی با ارزش تر از سکسه ! در واقع اون چیزیه که قبل سکس میاد و سکس رو معنی میده و اگه یه نفر اون رو بهتون دو دستی تقدیم کرد یعنی داره اون گنجینه‌ش رو بهتون نشون می‌ده گنجینه که فقط و فقط بین شما دوتاست و حتی سکس هم نمی‌تونه زورش بهش برسه ! و اون چیزی نیست جز عشق و محبت ! بله به همین سادگی . وقتی بهش فکر می‌کنم که آنجلینا جولی عشقش رو به شوهرش (یادوست پسرش ) می‌داد ، تصور اینکه چرا باید قبول کنه جلوی دوربین با یه مرد دیگه باشه خیلی هم غیر ممکن نیست ! اینکه می‌دونست عرضه ی عشق بسیار با ارزش و در عین حال عرضه ی سکس بدون عشق خیلی پوچه ! و واسه همین اینکه جلوی دوربین سکس داشته باشه  واسش غیر قابل قبول نبوده ! البته اینکه واقعا هم سکس نداشتن و فقط اداشو در میارن هم   خیلی خیلی مهمه .
البته بهتون بگم همیشه برای سکس نباید عاشق بود ، در واقعا در خیلی از مواقع هر دو طرف می‌دونن که هیچ خس عاشقانه ای بینشون نیست و این کار فقط برای رفع نیاز های جنسی‌شونه ، اببته این آپشن در کشور ما هنوز قفله و هنوز سکس و بدن یک از نظر ما با ارزش ترین جیزیه که می‌تونه ارائه بده . برای همین باید در حجاب بپوشونیمش که حتی  ذره ای از این گنجینه ما مرد ها صاحبش هستیم و فقط ما اجازه ی دسترسی بهش داریم رو کسی نبینه ! و اگه اون روزی که کسی جز ما بدن زوجمون که  گنجینه ایه که به هر قیمت باید ازش مراقبت کنه رو  ببینه ، دیگه اون زوج به درد نمی‌خوره ! مثل مثل گاوصندوقی نی‌مونه که رمزش رو همه می‌دونن ! و اگه یه مرد همچین زوجی رو برای خودش نگه داره یعنی چیزی نیست جز یه بی غیرت !
شاید دارید فکر می‌کنید دارم می‌گم  بی بند و باری هیچ اشکال نداره . راستش اینکه وقتی دو نفر با هم تو رابطه هستن پیش فرض بر اینه که عشق و سکس انحصارا در اختیار خودشون باشه .راستشو بخواین نمی‌تونم انکار کنم آسون ترین راه یا شاید تنها راه فروکش کردن شعله ی عشقی که داره  در وجودتون شما رو می‌سوزونه سکس باشه ! شاید واسه همینه بعضی ها بهش می‌گن عشق بازی .  خلاصه اینکه وقتی  آنجلینا جولی تصمیم می‌گیره جلوی دوربین ادای داشتن سکس رو در بیاره اون رو بی ارزش و رابطه‌ی زندگی شخصیش رو خراب نمی‌کنه .  تامام .
پ.ن: کاسه لیس هم خودتونید !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۰۲:۱۱
محمد ابراهیمی