شما بگین چی کار کنم ؟4
فرض کنید شما یه ورزشکار حرفه ای هستید . همیشه هدفتون اینبوده که بتونید رکوردپرس سینه ی جهان رو جا به جا کنید و به همین خاطر مدت خیلی خیلی طولانی تمرین کرده اید. به دلیل تمرکز زیادی رو سینه ، بدنتون تناسب و زیباییش رو از دست داده و خیلی ها این رو به شما گوشزد می کنن اما از اونجاییکه شما به هدفتون نزدیک تر میکنه واستون مهم نیست . تا اینکه یه روز از این همه تمرین کردن خسته میشید ، احساس میکنید که دیگه آماده اید و وقتشه که رکورد رو جا به جاکنید .وزنه هارو آماده میکنید ، مچ بند هاتون رو سفت می بندید و میرید زیر هالتر می خوابید که وزنه رو بلند کنید . دفعه ی اوله که شما دارید به قصد شکستن رکورد قبلی ، رکورد میگیرید ، و تنها هستین و هیچ کس هم نیست که کمکتون کنه . نفستونو حبس می کنید تو سینه ، وزنه رو بلند می کنید و مییرید که پرساول روانجام بدید اما یهو یه صدای ترق تو شونتون می شنوید ، شونتون درد شدیدی می گیره و مجبور میشید هالتر رو ول کنید ، هالتر میوفته رو قفسه سینهتون و جدا از آسیبی که به شونتون رسیده چند تا از دنده هاتونهم می شکنه . و تا یه مدت طولانینه تنها نمی تونینورزش کنین ، بلکه به دلیل شکستگی دنده هاتون تا یه مدت حتی موقع نفس کشیدنهم سینهتون درد میگیره .
یه مدت طولانی می گذره و بالاخره توانایی اینکه ورزش کنید رو بدست میارید . اتفاقی که سری قبل افتاده نه تنها شما رو پشیمون نکرده بلکه حریص تر هم شدید .همش به این فکر میکنید که نفر قبلی که این رکورد رو زده چه تمرین هایی کرده؟ چه مدت تلاش کرده ؟اونم مصدوم شده و تسلیم نشده ؟ و سوال هایی از این قبیل .اما از طرف دیگه یه ترسی تو وجودتون افتاده که به شما اجازهنمی ده دوباره امتحان کنید . احتمالا اگه اینسری دوباره مصدوم بشین دیگه هیچ وقت نمی تونید سمت ورزش برید . و دور رکورد زدن و هدفی که از وقتی یادتونه رو داشتید رو باید خط بکشید . شما باشید چیکارمیکنید ؟