MyAbsurdThoughts

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب

سالی که بر من گذشت

پنجشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۷، ۰۳:۵۳ ق.ظ

سال قبل رو با کلی هدف شروع کردم . پارسال این موقع ها تو اوج انگیزه بودم ، انگیزه ای که هیچ وقت مثل اون رو احساس نکرده بودم . انگیزه ای که اینقدر بزرگ بود که وقتی از بین رفت بعد از نه ماه هنوز نتونستم خلاءش رو پر‌کنم.
اول از همه‌ می خوام از سگ هام‌بگم. همیشه عاشق سگ ها بودم و آرزوم بود بتونم روزی سگ نگه دارم. و با این طرز فکر وارد ساا ۹۶ شدم که امسال‌بالاخره به آرزوم می رسم. البته واقعا هم رسیدم و شرایط جوری شد که می تونستم سگ نگه دارم. و اینکه  تونشتم نه یکی بلکه دوتا شگ داشته باشم. اولش که خیلی رویایی بود . بهشون خیلی وابسته شده بودم ، خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر می کردم. تا حدی که بعضی موقع ها بقلشون میکردم و تو بک‌گراند آهنگ ملایم پلی  می کردم . چند بار اینقدر تو این حالت نشتم و نازشون کردم تا یکیشون خوابش برد. نتیجه ی این وابستگی این شد که فهمیدم هر دوتاشون مریضن ، یه مریضی ناعلاج به نام دیستمپر . یکیشون که ضعیف تر بود و نتونست دووم بیاره و مجبور شدم ببرمش دامپزشکی تا راحتش کنن. عصبی بودم و استرس داشتم. نمیدونستم چه حسی داره سگت رو جلوی چشمت بکشن. باید بگم‌که وحشتناک تر از اون چیزی بود که فکر‌می کردم. در حالی که از همون اول بغض کردم ، خیلی زود بغضم شکست و شروع کردم به گریه کردم و رفتم بیرون تو ماشین نشستم و گریه کردم.
اون‌یکی سگم یه مدت بعدش حالش خیلی بد شد ، فکر می کردم که دیر یا زود باید این رو هم ببرم دکتر او حتی فکر کردن بهش حالم و بد می کرد. اما بیماری رو رد کرد و زنده موند. اما دمریضی زخم خودشو زده بود و بدنش حسابی ضعیف شده بود و پاش هم تیک عصبی گرفته بود و لنگ‌میزد. اما مهم این بود که زنده مونده بود . البته نزدیک یک و نیم ماه بعدش یه مریضی دیگه گرفت . نباید می مرد اما چون دیستمپر حسابی ضعیفش کرده بود ، نتونست دووم بیاره و مرد . صبح جمعه بود که زود از خواب بیدار شدم تا ببینم حالش چه طوره که خبر بهم رسید که مرده. این بود تجربه نگه داری از سگ من در سال گذشته که خیلی خوشایند نبود .
چراش رو بیخیال شین اما یه سوالی که سال گذشته خیلی ذهن منو در گیر کرده بود این بود که آیا من واقعا عشق رو تجربه کرده ام یا نه ؟ منظورم از عشق یه کراش عادی یا دوست داشتن ساده نیست. نمی دونم احساسی که داشتم چی بود ، چون وقتی به بعضی چیزا فکر می کردم خیلی احمقانه و بچه گانه به نظر می رسید. واسه رسیدم به جواب ، سعی کردم سوال رو بشکنم و کوچیک ترش کنم . اول از همه من از چه جور آدمی خوشم میاد ؟ دوم اینکه فقط این که یه نفر فلان ویژگی ها رو داشته باشه کافیه ؟ چه جوری یه حس از دوست داشتن و احترام فرا تر میره و تبدیل به عشق میشه ؟ فرق بین دوست داشتن و عشق چیه ؟ همین چند روز پیش خیلی اتفاقی تونستم آخرین تیکه پازل رو هم اتفاقی پیدا کنم و و الان به طور قاطع و با اطمینان میی تونم جواب خودم رو بدم واقعا عشق رو تجربه کردم یا نه !

چیز های دیگه ای هم هستن که دوست دارم راجبشون بنویسم . مثلا اینکه چه طور پارسال چند نفری از چشمم افتادن ، این که خیلی از روز ها احساس تنهایی میکردم و کسی رو نداشتم باهاش درد و دل کنم ، چه طور بار ها احساس حماقت و تحقیر شدن بهم دست ، حس آزار دهنده ای که وقتی یه نفر که واست خیلی مهمه دلت رو میشکنه و عین خیالش و نیست حتی عذر خواهی هم نمی کنه ، این که غرق شدن بعضیا رو می دیدم و نمی تونستم کمکشون کنم ، اینکه منتظر معجزه باشی چه حسی داره ، اینکه چند ماه همش استرس و تپش قبل داشتم و چند کیلو کم‌کردم و خیلی چیزایه دیگه اما نمی تونم.
خلاصه هین که سال 96 سال بدی بود. و با وضعیت بدی وارد سال 97 شدم. و اینکه نمی دونم چرا فقط موقع هایی که حالم گرفته میام اینجا می نویسم. -_-
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۰۲
محمد ابراهیمی

نظرات  (۲)

فکر نکن کسی نخوند من  تا اخرش خوندم
پاسخ:
شما لطف دارین دوست عزیز 
۰۳ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۵۴ سارای زنجیربریده
 این از چشم افتادن ِ آدم‌ها که بخشی از جامعه‌پذیریه.بخش دردناکی ازش. و درباره‌ی سگ‌هات، می‌فهمم چه‌قدر غمگینه واقعاً.
برای من هم سال عجیب‌غریبی بود. فکر می‌کنم نهایتاً به این منجر شد که خودم رو پیدا کنم. چ بیا این‌جور به کلّ اتّفاقات نگاه کنیم که بخشی از تجربه‌ی زیستنه؛ اون فرازها و فرودها چیزی‌ن که وقتی که می‌میریم براساس اون می‌شه گفت چه‌قدر زندگی کردیم . شاید حالمون رو بهتر کنه.
پاسخ:
موافقم ، اگه این حال گیری ها و شکست ها نباشه که دیگه زندگی بی مزه میشه . امیدوارم سال دیگه این موقع در حال نوشتن از خوبی های سال ۹۷ باشیم .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی